چهره ها درهم و برهم شده است
سهم خوشبختی ِ ما کم شده است
لاکتابی که شده اهل کتاب
به خیال خودش آدم شده است!
تا به لوحی برسد، صدها بار
پیش پای رفقا خم شده است
پاچه خاری و دغلبازیِ او
موجب نفرت عالم شده است
دُم در آورده میانِ شُعرا
قافش از قافیه محکم شده است
دهنش مثل گسل وا مانده
سخنش زلزله بم شده است
دلبران دور و بَرش می لولند
هر چه فرموده فراهم شده است!
سارق زمزمه های ادبی
چه گرانقدر و مکرم شده است
نه که در شعر و ادب، در دزدی
دیگر استاد مسلم شده است!
خالوراشد