پنج سال پیش در چنین ایامی وقتی خبر مسرت بخش موفقیت سرکار خانم موهبت آوازه را شنیدم دست به قلم شدم و یادداشتی برای سایتهای خبری لارستان ارسال کردم و نوشتم آنچه باید می نوشتم و نوید دادم آنچه امروز رخ داد:" جو امید و نشاطی که در پی قبولی این جوانان کوشا در فضای جامعه لارستان ایجاد می شود، تصویر ذهنی زیبایی را خلق می کند که بازخوانی آن در طول سال تحصیلی برای سایر دانش اموزان شهر و خانواده هایشان القای یک اعتماد به نفس و تعصب همراه با غرور را در پی دارد. این تعصب تعصب کور نیست. تعصبی مقدس است که به هم هویت سازی جوانان ما با این جوانان کوشا ختم میشود.
ماحصل این هم هویت سازی آزاد شدن پتانسیلهای نهفته نیروی جوانان دانش اموز است. پتانسیلی که به دلیل محرومیتهای فزاینده و تحمیلی که بر لارستان سایه افکنده است توجیهی برای آزاد شدن نداشته است! ولی امروز با وجود درخشش چنین گنجینه هایی و چنین موهبتهایی راه توجیه بر این محرومیتها بسته شده و پتانسیلها یکی پس از دیگری فرصت آزادسازی پیدا کرده است.
این هم هویت سازی با تقلید کورکورانه تفاوت ماهوی دارد. در این هم هویت سازی قدرت خلاقه جوانان لارستان آرام آرام رشد میکند و در پی آزاد شدن پتانسیل پنهان جوانان موتور جستجوگر و مکاشفه آنان به کار می افتد و با اعتماد به نفس القا شده در سطح جامعه لارستان ، پیاده نظامی منسجم و محکم از نخبگان لارستان شکل می گیرد که در سالهای آینده از آن سان خواهیم دید."
اما این توفیقات یک روی سکه است و آن روی سکه سوال تلخی است که سالهاست مردم شریف و نجیب لارستان را آزار می دهد و امروز درخشانتر از قبل نمایان شود و دولتمردان دست اندرکار را انذار می دهد:لارستان تا کی نباید دیده شود؟
چند استعداد در تراز بالاترین استعدادهای کشور باید رونمایی شود تا نتیجه آن تلاشها در توسعه رفاه عمومی و گسترش امکانات آموزشی و تکمیل دهها پروژه برزمین مانده یا وعده داده شده این شهر عینیت یابد؟ در کجای تاریخ انقلاب اسلامی مردم لارستان حضور دیرهنگام داشته اند که باید دیرتر از سایرین دیده شوند و در انتهای صف جای گیرند؟سرخی این صورت چند سیلی کم دارد تا غیرت مدیران کشور را برانگیزد؟در طول دوران چهل ساله انقلاب اسلامی چند پروژه ملی در خور شان این مردم افتتاح شده است؟ آیا متناسب با تقدیم چنین استعدادهایی چنان خدماتی به این مردم صبور و همراه ارائه شده است؟آیا در جغرافیای توانمندیهای کشور لارستان مختصات واقعی خود را پیدا کرده است؟آیا شهری که توان پرورش چنین استعدادهایی را به همت تلاش خانواده ها و مربیان و دبیران و اساتید آموزشی خود دارد نباید یک دانشگاه یا یک دانشکده در رنکینگ دانشگاههای تراز اول کشور داشته باشد؟ اینها توقعات زیادی نیست اگر قدر زحمات پدران و مادران و دبیران و اموزگاران و زحمتکشان عرصه آموزش در این مرز و بوم را بدانیم و قدر نهیم. فریاد ناقوس شکوفایی استعدادها نگاهها را به سوی این سولات اساسی خیره می کند.
تاریخ را مرور کنیم و بدانیم که در هیچ دوره ای از تاریخ این سرزمین دولتمردان از سوی نخبگان خود آنگونه که امروز تنبیه می شوند متنبه نشده اند! بدترین انتقامی که می توانست رخ دهد آن بود که نخبگان یک ملت استعداد و توانایی خود را از مدیران و تصمیم گیران کشور محروم کنند که متاسفانه در سایه بی توجهی مدیران و جایگیری رانتخواری به جای شایسته سالاری در دهه های اخیر این اتفاق رخ داد و اگر نبود حمایت مستقیم و بدون واسطه مقام معظم رهبری از بنیاد ملی نخبگان و تلاشهای شبانه روزی دکتر ستاری در باروری شرکتها و موسسات دانش بنیان این روند شوم همچنان ادامه داشت. مشکل امروز جامعه ما عدم فروش نفت نیست فرار مغزهاست.
مغزهایی که پدران و مادران درد کشیده این خاک پرورش داده اند و می دهند. فاطمه شب خیز و علی حاجیان نمونه های روشنی از به بار نشستن تلاش خانواده هایی است که بر محرومیتها فائق آمده اند اما این توفیق نباید بهانه ای بر تداوم محرومیتها باشد.این پیروزی و قهرمانی بلندترین صدایی است که در طول تاریخ علمی این سرزمین از لارستان کهن به گوش رسیده است.در هیچ زمانی مثل امروز لارستان محروم اینگونه سرافراز نبوده است.محروم از حیث امکاناتی که بسیاری از شهرهایی که در ترازی پایینتر از لارستان هستند امروز از آن برخوردارند که جای بحث آن در این مقال نمی گنجد و سرافراز از حیث وجود منابع انسانی غنی در بالاترین سطح علمی کشور. بجاست که با وجود چنین توفیق بزرگی بدست جوانان این مرز و بوم نگاهها به سمت این شهر محروم اما سرافراز تغییر کند و به احترام و پاسداشت این تلاشها خواسته های به حق مردم عملی شود.ان شاالله.