آن چه انسان می رهاند از الم
علم باشد که بوَد ناشر قلم
در نوشتن چون قلم جنبد ز جا
می نگارد حدس و هم، اتقان* ما
گر که این دو با تعقّل کرد جمع
با دلایل آن رسانیدش به سمع،
ناروایی ها ز تکثیرگشته رفع
منطبق گردیده باور ها به شرع
عقل نیز با شرع باشد هم هدف
می روَد نا بخردی ها همچو کف
می توان زین دو به معیاری رسی
که مودّب کرده جمعی را بسی
آن چه شد معیار باید آن نوشت
تا شود با خُلق و هم خویت سرشت
چون که میزان را کنی حکّ بر سطور
با قلم می آوری حکمت به تور
با قلم هم می شود خوبی به قید
هم توانی تو نویسی مکر و کید
آن نوشتن کو بر آرَد نقد و وصف
دیگران را آن نسازد طرد و حذف،
می شود آن راهکاری بس مفید
که در این وادی کنی جمعی سعید
مهدی (عج) چون آید قلم را داده ارج
تا در هم کوبد به منطق جهل و هرج
آن خدای حاذق و دارای حلم
هدیه داده مردمان تحریر و علم
بر قلم هایی بخورده او قسم *
کان جدا دارند دارو را زِ سمّ
————————————
* اِتقان-یقین (فرهنگ دهخدا)
* ن والقلم و ما یسطرون ۱/قلم
قسم به قلم وآنچه را که می نگارد
ارسال دیدگاه شما
نظرات: